خط سرخ شهادت

خط سرخ شهادت

شهداشرمنده ایم
خط سرخ شهادت

خط سرخ شهادت

شهداشرمنده ایم

امام علی علیه السلام در شب ضربت خوردن

شمشیر خصم تارک حیدر شکسته است
 محراب، همچو لاله در خون نشسته است

فلک نجات و قائمه عرش کردگار
از موج خیز حادثه بى تاب و خسته است

آزادمرد صف شکن خیبر و احد
چشم از جهان و هر چه در او هست، بسته است

مولا چو شمع ز آتش بیداد آب شد
 تار حیات و رشته عمرش گسسته است

«تائب» کسى که درد دل خود به چاه گفت،
 از قید این جهان تبه کار رسته است


امام علی علیه السلام در شب ضربت خوردن



حضرت علی علیه السلام در شب شهادت خود، افطار را میهمان دخترش، ام الکلثوم بود. در هنگام افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت. علی علیه السلام از اول شب تا صبح بیقرار بود. گاهی به آسمان و ستارگان نگاه می کرد و هر چه طلوع فجر نزدیک تر می شد، تشویش او نیز بیشتر می شد. می‌فرمود:« نه من دروغ می گویم و نه آن کسی که به من خبر داده دروغ گفته است. شبی که مرا وعده شهادت داده اند، امشب است.»

سرانجام آن شب هولناک به پایان رسید و علی علیه السلام در تاریکی سحر برای ادای نماز صبح به سوی مسجد حرکت کرد. مرغابی‌هایی که در حیاط خانه بودند در پی او رفتند و به جامه اش آویختند. اهل خانه خواستند آن ها را از او دور سازند، اما امام فرمود:« آن ها را به حال خود بگذارید. آنها اکنون سروصدا می‌کنند اما به زودی نوحه سر خواهند داد.»
امام حسن علیه السلام گفت:« این چه نفوس بدی است که می‌زنید؟»
فرمود:« پسرم، نفوس بد نمی زنم ولیکن دل من گواهی می‌دهد که کشته خواهم شد.»

ام کلثوم از سخن پدرش پریشان شد و عرض کرد:« دستور بفرمایید که جُعده به مسجد برود و با مردم نماز بگذارد.»
فرمود:« از قضای الهی نمی توان گریخت.» آن گاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که این دو بیت را زمزمه می کرد عازم مسجد شد.
« کمر خود را برای مرگ محکم ببند، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد.
از مرگ، آن گاه که به سوی تو آید، جزع و فریاد مکن.»

امام علیه السلام وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. وقتی به سجده رفت، ابن ملجم در حالی که فریاد می زد: « للّه الحکمُ لا لک یا علی » (حکم برای خداست نه برای تو ای علی) با شمشیر زهر آلود، ضربتی بر سر مبارک علی علیه السلام زد. این ضربت به محلّی اصابت کرد که سابقاً شمشیر عمرو بن عبدود در جنگ خندق بر آن خورده بود.
فرق مبارک امام علی علیه السلام با ضربه ابن ملجم تا پیشانی شکافته شد و خون فوران کرد.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.